.............................................( :
چند روز تعطیلی رو با زن دایی مجتبی و خونوادش گذروندیم روزهای خوبی بود دور هم بودیم یا خونه ما یا خونه خاله جون یا دایی روز جمعه علیرغم اینکه میدونستیم هوا بارونیه اما بعد ناهار بساط چای آتیشی برداشتیم و راهی بیابون شدیم خیلی خوب بود هوا نم نم بارون و مه آلود کلی بهمون چسبید ...
دخترا که در پوست خودشون نمی گنجیدن ... و من از دیدن شادی اونا لذت میبردم ... به درخواست سما جون تو مسیر آهنگ دوپس دوپسی (: گذاشتیم و کلی با ز ... د... م .... حرکات موزون انجام دادن (:
این هفته دختری دوباره ستاره شد .... رتبه اول کانون در شهر .... عاشقتم دخترم
سما جون از سر صبح تب داشت و ... من نگران از اینکه از مامانی ویروس جدید رو نگرفته باشه ... اما خدا رو شکر بهتر شد الانم از خواب بیدار شد و به درخواستش واسش دورا گذاشتم
دوستتون دارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی